چهرهای آشنا، همیشه چهرهای آشنا هست؛ خطوطی که هر چند با لایهای از گوشت سایه میخورد و یا از کشیدگی پوست رنگ باخته است؛ آدمی که دیدهایم، در یک برخورد ساده، دو دست که به هم میرسند و گرمی دستها؛ و گاه که این خطوط در کنار استکانی بود که به سلامتی تو بلند شده بود، یا متن شعلهای میان دو دست. همیشه چهرهای هست.ادامه مطلب...
|