گفتم :بهار خنده زد و گفت: ای دریغ دیگر بهار رفته نمی آید گفتم :پرنده ؟ گفت:
اینجا پرنده نیست اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست گفتم: درون چشم تو دیگر ...؟ گفت :
دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست . . .
حمیدمصدق ازکتاب مجموعه اشعارموسسه انتشارات نگاه تهران-1386
|