در دهههای اخیر، این بحث همواره در محافل آکادمیک جامعهشناسی مطرح بوده که نظریههای مردانهء غالب دیگر نمیتوانند معیار مناسب و معتبر دانش محسوب بشوند زیرا تجربههای متفاوت زنان و مردان در آنها نادیده انگاشته شده است.
این نظریهها در واقع در حکم ابزارهای ایدئولوژیکی برای راندن زنان به موقعیت فرودست عمل میکنند و هرگز نقد و حتی توضیحی برای آن موقعیت به دست نمیدهند. در این جا منظور از «ایدئولوژی» مجموعهای از مفاهیم و الگوها و دانش عام است که ساختار اجتماعی و فرهنگ یک جامعه یا گروه اجتماعی را انعکاس میدهد و به آن مشروعیت میبخشد و عملکردهای اجتماعیای را که با آن مفاهیم و الگوها همخوانی دارند ارزش و اعتبار میبخشند.
ایدئولوژی همچنین احساسات روزمره ما، افکار و اعمال ما را شکل میبخشد. با این حال، دانشی که از طریق ایدئولوژی شکل میگیرد نسبی یا گزینشی است و گاهی توضیحات و توصیفات ضد و نقیض از جهان اجتماعی ارایه میدهد. ایدئولوژیها، به خصوص ایدئولوژیهای غالب، همچنین برخی ابعاد زندگی اجتماعی را طبیعی و جهانشمول و بنابراین، لایتغیر و بیچون و چرا، نشان میدهند.
ایدئولوژیهای متعددی دربارهء تفاوت جنسی وجود دارد که لزوما یکپارچه و منسجم نیستند اما مجموعهء آنها یک «ایدئولوژی غالب» را شکل میدهد. هر ایدئولوژی غالبی به آسانی میتواند مفاهیم خود را طبیعی و جهانشمول معرفی کند، زیرا این مفاهیم توسط آنها که در جایگاه قدرت نسبی هستند تولید و بازتولید میشود. به باور فمینیستها، طرد زنان از جایگاههای قدرت و تولید دانش به معنای این است که ایدئولوژی پدرسالار (اندیشههای مرد-محور) توانسته خود را یک دانش جهانشمول معرفی کند. با این حال، فمینیستها ایدئولوژیهای پدرسالار را- یعنی اندیشههایی که از سلطهء مرد حمایت میکنند- بارها مورد انتقاد قرار داده و آنها را یکجانبه و مخرب دانستهاند اما از آنجا که مردان عمدتا جایگاههای قدرت را در اختیار داشتهاند (به عنوان مثال در سیاست و رسانه) تاکنون توانستهاند ایدئولوژیهای فمینیستی را به حاشیه برانند.
همان طور که گفته شد منظور از ایدئولوژی یکسری باورها و دانش عملی است که بنیان و اساس عملکرد اجتماعی را شکل میدهد. به عنوان مثال، ایدئولوژیهای مربوط به خانواده در جامعهء سرمایهداری معمولا تصویری از خانوادهء هستهای ارایه میدهد- متشکل از مادر، پدر و کودکانی وابسته به آنها که در آن مرد تامینکنندهء معاش و زن مراقبتکنندهء اصلی از خانه و کودکان به حساب میآید- و این نهاد طبیعی و دارای پایههای بیولوژیک معرفی میشود. سبکهای دیگر زندگی انحراف از این الگو و معیار طبیعی قلمداد میشوند، زیرا باور بر این است که این معیار گریزناپذیر است. با این حال، ایدئولوژیها این واقعیت را از نظر پنهان میکنند که خود برساختههایی اجتماعی هستند و از اساس برای نفع گروهی از جامعه پدید آمدهاند. به نظر فمینیستها، خانوادهء هستهای، به همراه تقسیمات جنسیتی کار، در خدمت منافع مردان و توسعهء سرمایهداری است.
با این حال، همهء ایدئولوژیها فراگیر نیستند. آنها ممکن است به وسیلهء نیروها و گروههای کوچکتر مورد مخالفت قرار بگیرند و متحول شوند. فمینیستها همواره با افشا کردن دیدگاههای یک جانبه و جنبههای ویرانگر ایدئولوژیهای پدرسالار آنها را به چالش کشیدهاند. ایدئولوژیهای پدرسالار میتوانند واقعیت قدرت مردانه را پنهان کنند. مردان به واسطهء تسلط بر طبیعت خود را قدرتمند میپندارند; و در مقابل، زنان به خاطر نقش بیولوژیک خود در تولید مثل، نزدیکتر از مردان به طبیعت قلمداد میشوند. به این ترتیب، مردان سلطهء خود را بر زنان توجیه میکنند و مشروعیت میبخشند. ایدئولوژی پدرسالار با بیارزش ساختن کار زنان و نقش آنها در تولیدمثل جایگاه مسلط مردان را تقویت میکند و در همان حال کار مردان را دارای اهمیت اجتماعی و اقتصادی نشان میدهد. به این ترتیب مردانگی (مرد) برابر با عرصهء عمومی میشود و مرد بودن انجام دادن کارهای مهم خارج از خانه و خانواده معنا میشود.
در برخی از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی از زنان انتظار میرود که در عرصهء عمومی همانند مردان کار کنند. با این حال، این موضوع چنان که مارکسیستها و سوسیالیستها انتظار داشتند باعث رهایی زنان نشد، تا حدی به خاطر تقسیمات پدرسالارانهء کار که همچنان در خانه پی گرفته میشد و تا حدی نیز به خاطر پیش فرضهای پدرسالارانه که در محیط کار و زندگی جمعی حاکم بود. بنابراین، مساله صرفا تغییر قوانین و نهادن زنان در جایگاههای مساوی با مردان نیست. آنچه مهم است درک ساختارهای قدرت و شیوهای است که در آن نظام جنسی/جنسیتی و ایدئولوژیهای تفاوت جنسی بخشی از آن را تشکیل میدهد. دیدگاههای فمینیستی با ایجاد چنین درکی تعابیر متفاوت از عرصههای عمومی و خصوصی ارایه میدهند.
فمینیستها همچنین، محتوم و لایتغیر بودن طبیعت بیولوژیک انسان را به چالش کشیدهاند و در عوض، معتقد بودهاند که «انسان زن زاده نمیشود، بلکه زن میشود.» (سیمون دوبوار) به باور آنها تفاوتهای بیولوژیک میان زن و مرد نیست که نقشهای اجتماعی آنها را تعریف میکند، بلکه این نقشها از طریق جامعه به انسانها انتقال مییابد. هر چند کالبدشناسی زن و مرد متفاوت است اما آنچه مهم است نوع نگاه و ارزشگذاری است که جامعه به این تفاوتها دارد- به عنوان مثال، نوع رفتارهایی که برای دختر و پسر در جامعه پسندیده انگاشته میشود و یا از ایشان انتظار میرود. رفتارهایی که از دخترها و پسرها انتظار میرود همگی توسط بزرگسالانی که با آنها ارتباط دارند به ایشان آموخته میشود و توسط آنها و نهادهایی که عضوشان هستند تقویت میشود. به این ترتیب، مثلا برنامههای تلویزیونی و مطالب خواندنی که در مدارس به آنها داده میشود، نقشها و الگوهای رفتاری را به ایشان میآموزند. دخترها و پسرهایی که رفتارهایشان با این الگوها و کلیشهها همخوانی ندارد مورد تمسخر کودکان دیگر یا سرزنش بزرگسالان قرار میگیرند. به عنوان مثال دخترهایی که پسرنما هستند یا پسرهایی که دخترنما هستند انحراف از کلیشهها را به نمایش میگذارند. در حالی که دخترهای پسرنما گاهی ممکن است تحسین شوند اما پسرهای دخترنما غالبا به شدت تحقیر میشوند.
با این همه، تحقیقات تاریخی و مردمشناسی نشان میدهد که نقشهای شایسته برای مردان و زنان مختص جوامع و گروههای اجتماعی خاص است و طی زمان نیز متحول میشود. جوامع گوناگون تصاویر متفاوتی از آنچه برای زنان و مردان شایسته است ارایه میدهند و این تصاویر نیز خود در طول زمان تغییر میکنند. حتی ممکن است در یک جامعه میان اقوام گوناگون کلیشههای متفاوتی از رفتارهای زنان و مردان وجود داشته باشد. به عنوان مثال، در قرن نوزدهم در انگلیس و آمریکا، کلیشههای برساخته از زنان آنها را فاقد هرگونه میل جنسی نشان میداد و در مقابل، زنان سیاهپوست دارای امیال جنسی غیرقابل کنترل انگاشته میشدند. در حالی که از زنان کارگر انتظار میرفت که ساعتهای طولانی بیرون از خانه کار کنند، زنان طبقهء متوسط با عنوان «جنس لطیف» از کار دستمزدی حذف میشدند. بنابراین، توضیحاتی که ایدئولوژیهای پدرسالار از تفاوتهای زیستی ارایه دادهاند غیرواقعی و غیرقابل قبول است و برعهدهء دانش جامعهشناسی است که نظریههای بهتری که بتواند این تفاوتها را توضیح بدهد بپروراند.
منبع: www.questia.com ترجمه: پروانه عسگری
http://rezaashtiani.mihanblog.com/post/1055
روزنامه سرمایه (www.sarmayeh.net)
نوشته شده توسط سینادرمورخه14/8/1389درساعت14:30
|