پل هوور در هریسون بورگ ویرجینیا متولد و در اوهایو جنوبی بزرگ شد .
« نامه به انشتین در آغاز آلبرت عزیز « ( 1979 ) ، همه زیاد حرف می زنند ( 1983 ) ، آواهای عصبی (1986 ) ، ایده ( 1987 ) و شعر بلند « نوول » (1991 ) عناوین کتابهای شعر پل هوور هستند . شعر بلند «نوول» بعد از انتشار رمان او با عنوان « سایگون ، ایلینیوس » در سال 1988 نوشته شده است . « نوول » دشواری های مولف پست مدرن را بواسطه ی متن های پیدا شده ، پارودی های کارآگاهی ، ماجراها و رمانس ها و عقاید مولفانه را بررسی می کند . کارهای اولیه او بشدت تحت تاثیر شعر سورئالیسم بویژه هنری میشو و رابرت دسنوس و همچنین «سوگند زمین تنیس » جان اشبری بود .
شعر های او در « همه زیاد حرف می زنند » ، « آواهای عصبی » و ایده ( عنوان ایده از غزل مایکل درایتون شاعر قرن شانزده گرفته شده ) بیشتر مبتنی بر شخص محوری و تمهیدات غیر متعارف مکتب نیویورک است . او مخالف « یک پُز قالبی جدیت » در نوشتن شعر است ، التفات بجای موسیقی ، انتزاع ، ساختار و آنچه که او « بلند پروازی فرم غیر متعارف » می خواند مطمح نظر اوست . در ابتدای نیمه ی دوم دهه هشتاد هوور در مرکز دوره ی بازگشت شعر تجربی شیکاگو ماکسین چرنوف و الن اکویی را همراهی می کرد ، شاعرانی که کارشان هزل آمیز ، شهری ، و تصویرگرایی مبتنی بر تصویرگرایی نقاشان مکتب ایماژیست شیکاگو بود . شعر « آرزو » ی هوور درباره ی تالیف و همچنین واقعیت های اجتماعی میدان تیانانمن پکن است .
هوور به همراه ماکسین چرنوف مجله « NEW AMERICAN WRITING » را منتشر می کند . او مولف کتاب آنتولوژی شعر پست مدرن آمریکاست.
« شعرهایی که ما می توانیم بفهمیم »
اگر میمونی ماشین سواری کند
در کنار ردیفی از ستون ها ی رو به دریا
و درختان نخل در سمت چپ حلبی باشند
ما این را نمی فهمیم .
ما شعرهایی را می خواهیم که بفهمیم .
ما خدایی را می خواهیم که هدایت مان کند ،
گلها و درختان را دوباره نامگذاری کند ،
صحنه را با رنگ نشانه گذاری کند ،
کاری کند که پرنده مهمان ها را دعوت کند .
ما شعرهایی را می خواهیم که بفهمیم ،
نه سیاه مستانی که علاف اند
کنار یک آرمادیلو ، نه نیستی در هم آمیخته
که می رسد به یک آهنگ ،
نه دویدن درون و بیرون دیوارها
بر زبان خشک یک دهان ،
نه چماق ها ، نه دختر ، نه دریا که حرکت می کند
با سرعتی قابل توجه ، در کنار خویش
و آبی همچو آب ، در کنار خویش و هنوز ،
نه سوسمارهای روی میز که دستهای محض می شوند .
ما شعری می خواهیم که بفهمیم ،
آثار انگشت بر روی لباس مادر
درد شکنجه ، دانشمندان .
لطفا ، نه خرگوش ، خارج کردن ِ خرگوش
از یک کلاه زرد ، نه شیپور عقب نشینی
رو به چندین مایل نه بیابان ، نه باد
ما این را نمی فهمیم .
1983
برگرفته ازhttp://www.aghanbari.blogfa.com
نوشته شده توسط سینا
|