RSS ">
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جستجو از زنده یادمختاری2 - دلکده سینا


جستجو از زنده یادمختاری2

آن شب که شهر را از تابوت ها بیرون کشیدند

گودال دسته جمعی ما را ستاره ها نشان کردند

از زیر دب اکبر یک شب پائین آمدند و رد پای شان

بر خاک ماند

تا خانه ها نشانی‌مان را پیدا کردند

به راه افتادند

آمدند

تا رؤیاشان را پیدا کنند.

و بولدرزها، تانک ها، از برابر رسیدند

آنگاه آمدی و ایستادی و از تشنج خونت

خاک از صدای گمشده خویش

آگاه شد

دیدم که استخوان هایم

از گوشت تنت گویاتر شده است

و ناله ای که برآمد از درون شان

پنهان ترین زوایای سنگ را به سنگ می‌شناساند.

دیدم به روی خاک می‌لغزد دست هایت

و شکل می‌گیرد اندامم

خط ها بروز می کند و سایه ها به هم می‌گرایند

گیسویت از کدام جهت پیچید در گیسوانم؟

دیدار خاک هیچ پریشانش نکرد.

انگار ریشه ای که مدد می‌گیرد از ریشه اش

دیدم که بید مجنون می‌روید می‌روید

و ریشه در تنم آویخته است

«پس عشق بود؟

گسترده بود نقشه میدان مرگ

و عشق بود؟»

این واژه را چگونه به خاطر آوردم؟

باید کسی دوباره آن را بر زبان آورده باشد

که اکنون پژواکش را می‌شنوم.

وقتی که آیه های غیبت هرروز در محله ای خوانده می‌شد

یک روز کودکی که پای طناب ایستاده بود

و گوش ماهی بزرگی را به گوش چسبانده بود

ناگاه سربرآورد و بی تحاشی چیزی گفت و گریخت.

و من هنوز ایستاده بودم

بین تمام جمعیت

پژواک گام هایش را می‌شنیدم

می شنوم

غوغای استخوان هایش را می‌شنیدم

می‌شنوم

انگار آن صدف را  بر گوشم نهاده ام

می‌لرزد از طنینش لب هایم

سنگینی زمین گوئی در انگشتانم مانده باشد

نزدیک می شود آن نیمه گریخته

گیسوی موج برداشته

بر شانه خیابان های تباه

هردم هزار چهره مرگ از برابرت برود

و آن که چهره ها را آراسته است

دیدار همزمان شان را هرگز احساس نکرده باشد

آنگاه عشق مهیا شود

تا چهره های غایب را تصدیق کند!

این غیبت از حضور من اکنون واقعی تر است

قانون این خیابان

ساده ست

از گوشه های پرت دنیا نیز هرکس می تواند به این زوال بگرود

عشق از کنار این میدان ها چگونه گذشته است؟

وز خاکروبه های روان در جوی های تاریک کدام گوش ماهی را می‌توان

برداشت

که لحن ما را هنوز به یادمان آورد؟

برمی‌دارم

از روی خاک ساعت مچی را

که روی صفحه چرکش هنوز لکه یا سرخ می زند

و هر دو عقربه اش

افتاده است

حتا شماره اش نیز پاک شده است

برمی‌دارم

می برم

می‌آویزم

از گیسوی سپیدی که تاب می‌خورد

بر سیم خاردار

حس می‌کنم  که انگشتانم به رنگ پستان هائی درآمده است

که بوی شیر از آن

همواره می‌دمید

و قطره های سپید

پیوسته بر کسوف پوستش می‌چکید

این ساعت از کدام جهت گشته است؟

معماری هراس فروخورده است

آن سرخی و طراوت لب شور را که از انگشتانت می‌تراوید

انگشت های شیری

و حلقه های سرخ نامزدی

از تار گیسوانی مهتابی آویختند

از ماه تا زمین موجی شد از صدف های ارغوان

که حلقه حلقه گذر می‌کردند

تا زاد روز تنهائی را چراغان کنند

داسی فرود آمده بود و صدای خاک را می درود

آن کس که صبح از خانه در‌می‌آمد

رویای مردگان را با خود می‌برد

آن کس که شب به خانه می‌آمد

رویای مردگان را باز می‌گرداند

و سرخی از لبان تو شیر از انگشتان من به یغما می رفت

تا هردو

خاموش شوند

پیراهن سپید عروسان تاریک گردد

و گیسوی جنین به سپیدی گراید...

«آغاز کوچه ها تنها

و مدخل خیابان های دشوار..»

شعری که می‌وزد از دیوار نوشته

آن نیمه دیگر را سراغ می دهد

الهام شاعران نفسم را باز می‌شناساند

بر جا نهاده عشق نشان هایش را

تا واژه واژه ردش را بگیرم و تمام دلم را باز جویم در

شهری

که در محاصره خویش مرگ را یاری کرده است.                 http://www.mohammadmokhtari.com




یکشنبه 89 فروردین 15 , ساعت 7:16 عصر | نظرات شما ()



میثم (سینا)

صفحه ی نخست
شناسنامه
پست الکترونیک
یــــاهـو
طراح قالب
پارسی بلاگ
کل بازدید : 470867
بازدید امروز : 109
بازدید دیروز : 90

(عشق عمومی - هوای تازه
مطالب 87
به یاد ماندنی اما
فروغ
اسقند88
زمستان 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
طلاق ونت
تیر 89
لورکاوجامعه شناسی جنسی
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مهر 90
آذر 90
آبان 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
شهریور 92
فروردین 92
آبان 92
بهمن 92
دی 93
شهریور 88
خرداد 94
بهمن 93

قالب وبلاگ
3manage.com [4]
شبهای سپید [14]
شعررادیکال [128]
[آرشیو(3)]

*یاس شیشه ای*
عشق و دوستی
دکتر شیخ آموزش مسایل جنسی
شبهای سپید
عشق و د وستی
دانلود رایگان 3manage.com
دلکده محمد
سایه های خیس(شعر)

تالار تخصصی اولی ها
.::شیر مرغ تا جون آدمیزاد::.

ترجمه توسط محمدباقری

دریافت کد قالب



دریافت کد ساعت