RSS ">
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر جستجو از(محمد مختاری) - دلکده سینا


شعر جستجو از(محمد مختاری)

این شعر زیبا را دردوبخش به نمایش میزارم باتشکر ازشما سینا.

این قطعه بخش دوم از  شعر بلند و ده قسمتی آرایش درونی است که در سال 1369نوشته شده بود

و برای اولین بار در مجله آفتاب شماره 31 سال ششم در اسلو  چاپ شد.

جستجو

محمد مختاری

 

دستی به نیمه تن خود می کشم

چشمهایم را می مالم

اندامم را  به دشواری به یاد می‌آورم

خنجی درون حنجره ام لرزشی خفیف به لب هایم می دهد

نامم چه بود؟

این جا کجاست؟

دستی به دور گردن خود می لغزانم

سیب گلویم را چیزی انگار می‌خواسته است له کند

له کرده  است؟

در کپه ذغاله به دنبال تکه ای آینه می‌گردم

چشمم به روی دیواری زنگار بسته می‌ماند

خطی سیاه  و محو نگاهم را می‌خواند:

«آغاز کوچه های تنها

و مدخل خیابان های دشوار

تف کرده است دنیا در این گوشه خراب

و شیب فاضلاب های هستی انگار  این جا

پایان گرفته است»

باد عبور سال هائی که از این جا گذشته است  اندامم را می‌برد

و سایه ای کرخت و شرجی درست روی سرم افتاده است.

سنگینی پیاده رو از رفتن بازم می‌دارد

می‌ایستم کنار ساختمانی که ناتمام ویران شده است

خاکستر از ستون های سیمانی

افشانده می‌شود بر اشیاء کپک زده

از زیر سقف سوراخی گاهی سایه ای بیرون می‌خزد

خم می‌شود به سوی گودالی

که در کف اش وول می‌خورند سایه های نمور گوش ماهی ها

دستی به سوی سایه دیگر دراز می‌شود

و محو  می‌گردد

در سایه  بلند جرثقیلی  زنگ زده

و حلقه طنابی درست روی سرم ایستاده است

در انقباض ناگهانی

دردی کشیده می‌گذرد از تشنج خون

 انگار چشم هایم

آن جا به روی سیم های خاردار پرتاب شده است.

نیمی از این تن

اکنون آشناست.

نیم دیگر

آن سایه شکسته است که دوران انحلالش

پایان  گرفته است.

تنها نیاز تاریکی را به خاطر می آورم

مثل پوستی هنوز بر استخوان کشیده  و

چهره اش در نیمی از چهره زمین

گم گشته

تا آدمی تنزل یابد به ناگزیرترین شکل خویش و

نیم سایه گرسنگی تنش را چون کسوف دایم بپوشاند

و هر زمان که چشمانش فرو می‌افتد

بر نیم آفتابی ذهنش

چشم بندی بر تلالو خونش ببندد

سرنگونش آویزند

در چاه های شقاوت:‌

حس کبود غار که تنهامان  نگذاشته است از سایه ای به سایه و

چاهی به چاه و

ریشه های ظلمت را گره زده ست به گیسوان مان

«گیسوی کیست این که به زنگار می زند؟

وز سیم خاردار

آویخته است؟‌»

گام ها از پی هم می رسند

تخت کبود و قوس  درد که تو در تو فرو می آید پر شتاب و

کلاف عصب را برش می زند

در کف پا و

زیر چشم بند فرو می‌رود

خون و لعالب دندان های هم را حس می‌کنیم از کهنه پاره  ای خشکیده

که راه های صدا را نوبت  به نوبت در دهان هریکمان بسته است و جیغ ها

برمی‌گردد

تا سرازیر شود به درون

آماس می‌کند روح و تاول بزرک می‌ترکد در خون و ادرار

از نیم سایه ای که فرو افتاده است بر خاک

دستی سپید ساق عفن ر ا می برد و می اندازد در سطل زباله.

گنجشک های سرگردان

دیگر درنگ نمی‌کنند

بر سیم ها که رمز شقاوت را می‌برند

و عابران – که اکنون کم کم می‌بینمشان -  می آیند و می روند

نه هیچ یک نگاهی می‌اندازد

نه هیچ یک دماغش را می‌گیرد

و تکه ای از آفتاب انگار کافی است تا از هم بپاشند

هم ذاتی عفونت و وحشت که سایه ای یگانه پیدا می‌کنند

تابوت ها که راه گورستان را

تنها

می پیمایند

و این خیابان دراز که غیبتش را تشییع می‌کند.

-« آه آن نیمه ام کجاست؟

تا من چقدر گورستان باقی است؟»

گودال ها چه زود پر شد

از ما که از طناب ها و آمبولانس ها یکدیگر را پائین

می‌آوریم

حتی صدای هیچکس را انگار نشنیدم

تا آمدی و ایستادی روزی بر سینه بیابانی

و از تشنج خونت آوائی برخاست

که یک روز در تنم

پیچیده بود و تاول را ترکانده بود.




یکشنبه 89 فروردین 15 , ساعت 7:13 عصر | نظرات شما ()



میثم (سینا)

صفحه ی نخست
شناسنامه
پست الکترونیک
یــــاهـو
طراح قالب
پارسی بلاگ
کل بازدید : 470825
بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 90

(عشق عمومی - هوای تازه
مطالب 87
به یاد ماندنی اما
فروغ
اسقند88
زمستان 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
طلاق ونت
تیر 89
لورکاوجامعه شناسی جنسی
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مهر 90
آذر 90
آبان 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
شهریور 92
فروردین 92
آبان 92
بهمن 92
دی 93
شهریور 88
خرداد 94
بهمن 93

قالب وبلاگ
3manage.com [4]
شبهای سپید [14]
شعررادیکال [128]
[آرشیو(3)]

*یاس شیشه ای*
عشق و دوستی
دکتر شیخ آموزش مسایل جنسی
شبهای سپید
عشق و د وستی
دانلود رایگان 3manage.com
دلکده محمد
سایه های خیس(شعر)

تالار تخصصی اولی ها
.::شیر مرغ تا جون آدمیزاد::.

ترجمه توسط محمدباقری

دریافت کد قالب



دریافت کد ساعت